اون داداش ِ اون یارو جک که مرده بود بعد گوسفندا می شمردنش *
زمستون خیلی بده چندش آوره مشمئزکنندس نفرت انگیزه .
بهارم اصلا نمیاد اصلا انگار نه انگارا .
چه شون شده اینا ؟
*این جمله تلمیح که چه عرض کنم در واقع داره یه داستانی از ر.براتیگان رو که اسمش یادم نیست یا انگشت نشون می ده نیششم بازه .
من به یه خواننده خاموش تبدیل شدهم مثکه :-" بذ صدادار بشم :دی سرمای ِ زمستون فاجعهس . ینی وقتی سوز میاد ُ خورشید همچنان تو چشمام میزنه با استقامت ِ تمام ، دلم میخواد عــرر بزنم :/ +تیتر : چرا یادم نمیاد من این داستان ِ ر. براتیگان رو ؟ اسمش ُ بگو برم بخونمش .
تابستون مشمئز کنندست که [نگران]